مترادفآذرگشسب: به معنی آتش تند و تیز، نامی است در شاهنامه فردوسی که در اصل، اسم یکی از سه آتش مقدس بوده، در شاهنامه به معنی آتش جهنده، کنایه از هر چیز مورد نیایش و ستایشاز بند رهایی دهد: از زندان و اسارت آزاد کنداز پای درآوردن: کنایه از کشتناز هم میدَرَد: از بین میبرد و پاره پاره میکنداژدها: جانور افسانهای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارداهریمن: دشمن، شیطان، کسی که منش پلیدی داردبجست: جست و جو کردبدین سان: به این گونهبَر: تَن، بدنبرکند: جدا کردبند: زندان، اسارتبنداخت: انداختبه بند آوردن: کنایه از اسیر کردنبه تنگ میآید: صبرش تمام میشود، خسته میشودبه کردار: مانند بیم: ترسپرخاش: درشتی، ستیزه جوییپرستش: عبادتپیکار: نبرد، جنگتلخیص: خلاصه، چکیدهتیغ: شمشیرتیمار کردن: غمخواری و دلسوزیجوشید: عصبانی شدچاک چاک: پاره پارهچیرگی: پیروزیخان: مرحلهخروشید: در اینجا شیهه کشید، فریاد زدخمّ کمند: گره و پیچ طنابخنجر: شمشیر کوچکدادگر: عادلداور: قاضی، آن که حکم میکند، در اینجا منظور خداوند استدر خشم میشود: عصبانی و خشمگین میشود.دستگاه: شکوه، قدرت، عظمتدلیر: شجاع، در اینجا منظور
رستم استدیده: چشمدیوان: در اینجا جمع دیو، دیوها، موجودات خیالی و ترسناکراهی میشود: به سوی جایی میرودز بهر: برایزابلستان: نام شهری در استان سیستان و بلوچستانزو: مخفف از اوستایش: شکر و سپاسسُم: قسمت پایینی پای چارپایان که مانند کفش آنهاستسهمگین: ترسناک، خوف آورشمار: تعدادفرجام: پایان، آخر، عاقبتِ کارقویپنجه: توانا، پر زورکای: مخفف که ایکمند: طناب، بند، ریسمانکوفتن: کوبیدنکیکاووس: پادشاه نادان و بی اراده ایرانیگُرد: شجاع، دلیرمیان: در اینجا کمرمینمایاند: نشان میدهدنخجیر: شکار، حیوانی را که شکار کنندنیایش: قاصدک...
ادامه مطلبما را در سایت قاصدک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sheshomeghasedako بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 25 آبان 1402 ساعت: 14:58